سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خب از این پست به بعد بیشتر با موضوع اشنا میشیدنکته بین

**>

یه لبخند زدم و تند تند واسه مامان گفتم کجا میریم و رفتم پایین چمدونمو تو صندوق عقب میزاشتم که گوشیم زنگ خورد یه اه بلندی گفتم و گوشیمو نگاه کردم حدسم درست بود...استاد قوامی بود!

یه نگاه به ساعت انداختم دیدم 8و ده دیقه اس استاد چه سحر خیز شده بودا

استاد قوامی یه مرد حدود 45 که موهای جوگندمی داره و یه عینک ته استکانی و مرد خیلی باحالیه از  از اونجایی ک من و نیلو و شیدا علاوه بر درسامون  و رشته اصلیمون بازیگری میخوندیم  اقای قوامی خیلی کمکمون میکرد و تاکید داشت که سر کلاسا اماده شیم ما هم که زبون نفهم از 7 روز کلاس 5 روزشو میپیچوندیم

بدو بدو رفتم و خودمو پرت کردم تو ماشین

همه با تعجب نگام کردن

-استاد قوامیه

رویا-واااااااااااای همینو کم داشتیم بیا نیلو خان خودت جوابشو بده

(رویا میخواد گارگردانی بخونه ک داره میخونه شیده ام فلوت میزنه یه چیزایی راجب خودمون

رویا:یه دختر قد بلند و با موهای کوتاه و قهه ایی ک عاشق جوکره و کمی هم بیخیال

نیلو:یه دختعر لاغر و قد بلند ک کمی زود جوش(اره جان عمش کمی)و یه قول خودم کله خرابه

شیدا:شیدا یه دختر قد بلند و با چشمای عسلیه ک همش میخنده و ....بعله فقط میخنده

شیده:یه دختر نسبتا لاغر با حرکاتی غیر منتظره که تو داستان میفهمین

خودممممممممممممم:یه دختر با چشمای قهوه ایی خیلی تیره و قد متوسط و نخصصم ک کلا من خنثی ام (:

.

.ادامه ی داستان:

نیلو-بابا خودم جوابشو میدم  

نیلو مشغول صحبت با استاد شد و منم نگاهمو رو رویا زوم کردم چش بود این بچه؟خوبه حالا اهل درسم نیس بگم میترسه افت کنه

من-هوی رویا

-هوم؟

-چته؟رو فرم نیستی!

- خوبم

-جان جوکرت

بی حوصله سرشو چرخوند سمت شیشه!!!!!!!!

صحبت نیلو که تموم شد با علامت سوال نگاش کردم و گفتم

-نمیخوای بگی چی شده؟این میرغضب چشه؟مسافرت 2 هفته ایی ماجراش چیه؟

-nope

نگاهمو برگردوندم سمت شیشه و گفتم

-خب منطقی بود

پوزخندی زد و راه افتاد دست فرمونش تو حلقم حق اینقد تند رفت که تیروئید رفت تو لوزالمعده

هیچی دیگه دیدم رفتیم سمت جنگل خواستم چیزی بگم که یهو پیچید فرعی گفتم شاید میانبره ولی نبود رفتیم و نیلو جلوی یه خونه یهو زد رو ترمز و من نقش ایینه شدم

من-هووووووووووووی چه وعضه رانندگیه نکشی مارو

نگام کرد و هیچی نگفت دیدم شیدا و شیده خوابشون برده خرس های قطبی چه شکلی تونستن بخوابن من تا اینجا با تکونای ماشین اعضای بدنم جا به جا شده بود

شیدا رو صدا کردم جواب نداد

-شیده...

-...

-شیده مادر

-....

-شیده پاشو

-...

-شیده تا سه میشمرم پاشدی شدی نشدی نیلو رو میفرستما

-...

-شیدهههههههههههههههههه

یهو از خواب پرید و کلش خورد تو صندلی جلو خندمو قورت دادم و گفتم

-صبح بخیر شیدا هم بلند کن

و رفتم پیش نیلو و رویا جروبحث میکردن اوف باز شروع شد

رویا-اصن کی گفته تو باید واس ما تصمیم بگیری هاااااااااااااااااااااااااااا؟

نیلو-جوری میزنمت پخش زمین شیا میگم مجبور بودیم میفهمی مجبوررر

-من میخوام برگردم همین حالاااااااا

-بمیر بابا

نگاهشون برگشت رو من منم علامت سوال نگاشون کردم

نیلو –تو چته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینجا کجاست؟و ما چرا اینجاییم؟

-اوه مای گاد حالا اینم ب جمع اونایی ک واسشون باید توضیح بدم اضافه شد

-نیلووووووووووو بسه بگو چرا؟

-ببین اومدیم عشق و حال نگا هوارو تنفس کن لذت ببرررررررررررررر اومدیم یکم خستگیمون در بره

-بعله انوقت این خانوم چرا اینقدر عصبیه؟

-کی ؟نه بابا اون نکه بد خوابیده الان حالت عادی داره

صدای شیده و شیدا میمومد ک سر پیاده شدن بحث داشتن اخه شیده ی دیوونه خب از اون در بیا پایین زبون

 


[ سه شنبه 93/10/30 ][ 6:54 عصر توسط Shaghayegh.d ] نظرات ()